می شود هیچ هم نگفت...
"می شود هیچ هم نگفت.
آری،
از ستورِ ستاره بر که گذشتی
و به سوی همین زمین،
که نخواهد بود،
یا،
یعنی،
که به سوی کجا که برگشتی،
خواهی دید
می شود هیچ چیز نگفت
و فقط
بود."
اسماعیل خویی
"می شود هیچ هم نگفت.
آری،
از ستورِ ستاره بر که گذشتی
و به سوی همین زمین،
که نخواهد بود،
یا،
یعنی،
که به سوی کجا که برگشتی،
خواهی دید
می شود هیچ چیز نگفت
و فقط
بود."
اسماعیل خویی
هزار جور برداشت معنایی برام پیش اومد. هی بازی بازی کرد با ذهنم این شعر [اوه]